در تداول، کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نماند. که هیچ خیر از وی به هیچ کس نرسد. که هیچ سود برای حریف باقی نماند و همه را خود برد. - امثال: ناخن خشک است. نظیر: آب از دستش نمی چکد. (امثال و حکم)
در تداول، کسی که کوچکترین نفعی برای دیگران بجای نماند. که هیچ خیر از وی به هیچ کس نرسد. که هیچ سود برای حریف باقی نماند و همه را خود برد. - امثال: ناخن خشک است. نظیر: آب از دستش نمی چکد. (امثال و حکم)
خبزه لحلحه. قفار. کمک. کبنّه. شظف. (منتهی الارب). نان خشکیده. رجوع به اقسام نان ذیل کلمه نان شود، نان خالی. نان تهی. نان پتی: او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نان خشک روزه گشادن و نانخورش نخوردن. (تاریخ بیهقی ص 484). هر دو یکی شود چو ز حلقت فروگذشت حلوا و نان خشک در آن تافته تنور. ناصرخسرو. به نان خشک قناعت کنیم و جامۀ دلق. سعدی
خبزه لحلحه. قفار. کمک. کُبُنَّه. شظف. (منتهی الارب). نان خشکیده. رجوع به اقسام نان ذیل کلمه نان شود، نان خالی. نان تهی. نان پتی: او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نان خشک روزه گشادن و نانخورش نخوردن. (تاریخ بیهقی ص 484). هر دو یکی شود چو ز حلقت فروگذشت حلوا و نان خشک در آن تافته تنور. ناصرخسرو. به نان خشک قناعت کنیم و جامۀ دلق. سعدی
دامن پاک. پاک دامن. خشک دامن. مقابل تردامن و آلوده دامن و دامن آلوده. - دامن خشک (بصورت اضافه) ، کنایه از دامن خالی باشد. (برهان). - ، عدم صلاح و تقوی را نیز گویند. (برهان). مقابل دامن پاک. اما صاحب آنجمن آرا، کنایه از صلاح گوید و می نماید که قول اخیر بصواب اقرب باشد
دامن پاک. پاک دامن. خشک دامن. مقابل تردامن و آلوده دامن و دامن آلوده. - دامن خشک (بصورت اضافه) ، کنایه از دامن خالی باشد. (برهان). - ، عدم صلاح و تقوی را نیز گویند. (برهان). مقابل دامن پاک. اما صاحب آنجمن آرا، کنایه از صلاح گوید و می نماید که قول اخیر بصواب اقرب باشد